کبد چرب در گاوهای شیری
تعريف کبد چرب در گاوهای شیری:
كبد چرب يا ليپدوزيس كبدي يك بيماري عمدتا متابوليكي گاوهاي شيري در اوايل شيرواري است كه با كاهش سطح سلامت، كتوزيس نوع 2 و کاهش كارايي توليدمثلي همراه مي باشد.
نوع شديد كبد چرب كه با قطع كامل اشتها به مدت حداقل سه روز، از پا افتادگي و نشانه هاي عصبي مشخص مي شود، معمولا ً علي رغم درمان هاي سنگين تلف خواهد شد.
همه گيري شناسي كبد چرب
الف) علت: فراخواني شديد چربي هاي ذخيره اي به ويژه زيرجلدي به كبد و برخي از بافتها به دنبال بروز تعادل منفي انرژي در چند هفته بلافاصله پيش و پس از زايش در گاوهاي پر توليد مي تواند منجر به تجمع شديد تري گليسيريدها در كبد و در نهايت كاهش فعاليتهاي كبدي شود.
ب) حساسيت: اواخر آبستني و روزهاي نخست پس از زايش در گاوهاي شيري پر توليد چاق و ماده گاوهاي آبستن گوشتي به ويژه دو قلو كه در آنها مسموميت آبستني ناميده مي شود.
ج) شرايط وقوع: به طور كلي هرگونه كاهش دريافت غذا به هر علت در گاوهاي آبستن سنگين تازه زا كه به دليل اشكالات مديريتي دچارچاقي شديد بوده اند مي تواند در صورت پر توليد بودن به بيماري منجر شود.امتياز بدني در لحظه زايش تأثير مستقيمي بر روي سلامت، توليد شير و باروري دام دارد.
امتياز بدني در اين زمان خود برآيند امتياز بدني در هنگام خشك كردن گاو شيرده، تغذيه دوران خشكي و ميزان افت وزن بدن در اين دوران است.
بايد توجه داشت كه هم لاغري بيش از حد و هم چاقي هر دو براي سلامت توليد مثلي ماده گاوهاي دور و بر زايش مضر است. به طوري كه لاغر بودن در هنگام خشك شدن گاو آبستن مي تواند احتمال ابتلا به جفت ماندگي را افزايش دهد ولي از طرف ديگر ازدست دادن وزن در دوران خشكي مي تواند به طور مستقل هم احتمال جفت ماندگي و هم احتمال ابتلا به التهاب رحم را در پس از زايش بيشتر كند.
گاوهايي كه تا حد قابل قبولي امتياز بدني بالاتري را در لحظه زايش خود داشته باشند در90 روز نخست پس از زايش از توليد شير با پروتئين و به ويژه چربي بيشتر برخوردار خواهند بود.
گاوهاي چند شكم كه وزن بيشتري را در دوران خشكي خود از دست مي دهند بيشتر احتمال دارد كه تخمدانهاي آنها در پس از زايش غيرفعال باشد و ممكن است حتي براي مدت150روز شروع آبستني آنها به طول بينجامد.
ولي اگر ماده گاودر دوران خشكي خود وزن از دست ندهند و دوران خشكي آنها طولاني تر از حد باشد به ويژه در هنگامي كه آنها در كم تحرك باشند و در جايگاه هاي بسته و بدون دسته بندي تغذيه اي نگهداري شوند، ممكن است به كبد چرب و عوارض آن مبتلا شوند.
نكته قابل توجه اينكه بين نفوذ چربيها به كبد و بيماري كبد چرب تفاوت وجود دارد.
در حقيقت، كبد چرب شكل شديد نفوذ چربي ها به كبد است.
بديهي است كه در هنگام تجمع ملايم تري گليسيريدها در كبد، شكل تحت باليني بيماري قابل انتظار خواهد بود كه مي تواند به طور غيرمستقيم با افزايش ابتلا به طيفي از مشكلات بعد از زايش از جمله كاهش باروري، كتوزيس، جابه جايي شيردان به چپ، التهاب پستانو رحم، جفت ماندگي، تب شير و نشانگان ماده گاو زمينگير همراه باشد.
جالب توجه است كه از يك طرف كبد چرب تحت باليني خود مي تواند زمينه ساز بروز مشكلات دور و بر زايش باشد و از طرف ديگر در صورت بروز اين مشكلات به هر دليل در اين دوره زماني آنها نيز منجر به تظاهرباليني كبد چرب و يا حداقل تشديد آن شوند و بنابراين مانند يك چرخه معيوب عمل خواهند كرد.در هنگام بروز همه گيري هاي باليني در گله هاي شيري ممكن است تا25 درصد كل ماده گاوهاي شيري با درصد مرگ و مير90 درصدي مبتلايان گرفتار شوند.
عوامل ژنتيك و رابطه متقابل ذخاير چربي و چرخه هاي توليد مثلي موثر در تحرك چربي ها
مطالعات اخير نشان داده است كه تحرك و فراخواني چربي هاي ذخيره اي در دامهاي آبستن سنگين و اوايل زايش و سپستشكيل مجدد آنها در طي آبستني بعدي صرفا ً يك پاسخ به نياز اضطراری به انرژي نيست بلكهتحت تأثير چرخه هورمونهاي توليد مثلي نيز قراردارد و بايد به نحوي بتوان با توجه به وضعيت آنها شدت اين تحرك راپيشگويي كرد.
البته واقعيت اين است كه بين مقدار چربي هاي ذخيره اي و فعاليت توليد مثلي و بالطبع هورمونهاي مربوطه يك رابطه دو سويه تنگاتنگ وجود دارد.
به طوري كه افزايش فراخواني چربي ها در دامهاي چاق با افزايش زمان آنستروس پس از زايش توأم بوده است. از طرف ديگر گاوهاي بسيار لاغر هم تأخير در برگشت به استروس و اشكال در پذيرش آبستني را نشان داده اند.
نحوه مديريت بهداشتي افزايش تدريجي دانه غلات در دوران خشكي كه بهChallenge feeding موسوم است مي تواند در صورت عدم دسته بندي تغذيه اي گاوهاي خشك و بدون توجه به امتياز بدني آنها، منجر به بروز چاقي شديد در تعداد زيادي از گاوها و لذا احتمال ابتلا آنها به كبد چرب و مشكلات همراه با آن در دور و بر زايش شود.
يافته هاي باليني
در شكل تحت باليني كبد چرب مشاهده مي شود كه دامهاي چاق خودشان ظاهرا ً نشانه هاي درگيري كبدي را ندارند ولياكثرا ً داراي مشكلاتي مانند عفونتهاي پس از زايش، مشكلات توليد مثلي شامل تأخير فحلي و افزايش روزهاي باز و احتمالابتلا به تب شير و كتوزيس باليني درمان ناپذير، جا به جايي شيردان، سوء هضم، جفت ماندگي و سخت زايي در روزهاينخست شيرواري هستند.
در شكل باليني كبد چرب كه به نشانگان ماده گاو چاق مشهور است در وهله اول، شدت بسيار زياد چاقي جلب توجه مي كند به شكلي كه چربي هاي زيرجلدي در تهيگاه ها، شانه و قاعده دم به خوبی قابل لمس هستند.
كبد چرب باليني معمولا ً در ظرف نخستين روزهاي پس از زايش اتفاق مي افتد و عموما ً بيماريهاي مورد اشاره به ويژه كتوزيس ثانوي باليني نيز در آنها قابل رديابي مي باشد.
در صورت عدم ابتلا به عفونتهاي پس از زايش، دماي راست روده، ضربان قلب و حركات تنفس در دامنه عادي خود قرار دارد. بي اشتهايي در دامهاي مبتلا به كبد چرب كاملا ً مشخص مي باشد.از طرف ديگر انقباضات شكمبه يا نيستند يا ضعيف هستند و معمولا ً يبوست دارند.
گاوهاي مبتلا به كبد چرب باليني مرتبا ً دچار از پا افتادگي مي شوند كه حتي با كمك دادن هم ممكن است نتوانند بر پاي خود بايستند و به تدريج در يك دوره حداكثر ده روزه لاغرتر و ضعيف تر شده و سرانجام به احتمال بسيار زياد در يك حالت اغماي كبدي همراه با تاکی کاردی تلف خواهند شد.
یافته های کالبدگشایی
در موارد تلف شده ناشي از كبد چرب شديد باليني مشاهده مي شود كه اندازه كبد بسيار بزرگ است و به رنگ زرد کم رنگ، ترد و شکننده و در ملامسه حالت چربي چسبنده دارد. ولی موارد ملایم وومتوسط کبد چرب معمولاً کشنده نیست.
یافته های آزمایشگاهی
ميزان اسيد استئاريك كاهش مي يابد و برعكس اسيدهاي اولئيك و پالميتيك در كبد بيشتر مي شوند.
استفاده از سنجش کتون های شیر چنانچه به روال در بررسی گاوهای تازه زا دراید می تواند در غربال کردن گاوهای چاقی که در حال ابتلا به نشانگان کبد چرب هستند، مفید باشد.
بيوپسي كبدي:براي تعيين شدت نفوذ چربي ها به كبد در همه شرايط مي توان از بيوپسي كبدي استفاده كرد.اگرچه در كشور ما به هيچ عنوان مرسوم نيست.
اولتراسونوگرافی کبد: ازاولتراسونوگرافی برای تشخیص نفوذ چربی به کبد استفاده شده است. این روش دارای بالاترین حساسیت، ویژگی، دقت و ارزش های پیشگویی کننده مثبت ومنفی در این رابطه است.
درمان
گاوهاي مبتلايي كه قطع كامل اشتها را براي حداقل سه روز داشته باشند معمولا ً علي رغم هرگونه اقدام درماني سنگين تلف خواهند شد.همچنين داشتن نشانه هاي كتوزيس ثانوي عصبي امكان بهبودي را بسيار ضعيف خواهد كرد.
ولي آنهايي كه به طور مداوم و روز به روز افزايش اشتها داشته باشند، به احتمال بالا درمان خواهند شد.
خطوط اصلی درمان برای نشانگان کبد چرب:
*درمان سياهرگي با مايعات انرژي بخش و حاوي الكتروليت هاي چند يوني هم به شكل درون سياهرگي و هم درون شكمبه با لوله معدي(تا30ليتر در روز)براي برطرف كردن مواد سمي از بدن و تأمين نيازهاي اضطراري آن.
*گلوكاگون زير جلدي اين دارو را مي توان به ميزان روزانه15ميلي گرم براي هر گاو براي مدت دو هفته در گاوهاي درگيري استفاده كرد.
*انسولين زير جلدي تجويز روزانه حدود250واحد انسولين زينك سولفات به صورت زير جلدي براي هر گاو مي تواند مصرف گلوكز را افزايش دهد و از اين طريق ليپوليز محيطي را كاهش دهد.
*گلوكوكورتيكوئيدها پردنيزولون يكي از اين داروهاست كه به ميزان روزانه200ميلي گرم داخل عضلاني برايچند روز به دليل تحريك نئوگلوكوژنز، ميزان چربي كبدي را مي كاهد.
*خوراندن محلول پروپيلن گلايكول مصرف خوراكي روزانه يك ليتر پروپيلن گلايكول مي تواند با افزايش سطح اسيد پروپيونيك خون، گلوكز خون را افزايش دهد يا بدينوسيله نياز به تجزيه چربي ها و روانه ساختن آنبه كبد كاهش يابد و از شدت كتوزيس ثانوي كاسته شود.
كنترل و پيشگيري در سطح گله درگير
به طور كلي حذف عوامل زمينه ساز و تعيين كننده در شكل نشانگان كبد چرب بايستي مد نظر قرار بگيرند.
ضمن اينكه حدوث هرگونه عوامل مرضي و غير مرضي مانند منجر به كاهش اشتها مانند جابه جايي شيردان، تبشير، جفت ماندگي، نشانگان ماده گاو زمينگير، التهاب حاد پستان و رحم بايد سريعا ً شناسايي و با آنها برخورد درماني شود.
ـ جداسازي سريع گاوهاي بسيار چاق ظاهرا ً دور و بر زايش و ارايه جيره با تراكم انرژي بالا و خوش خوراك به آنها.
ـ به تحرك وا داشتن بدن گاوها با قرار دادن غذا خوري ها در دور از دسترس آنها به نحوي كه مجبور شوند برايغذا خوردن راه بروند.
*مشخص شده است كه در فاصله 250 روزگي آبستني تا چهارمين روز پس از زايش نياز به گلوكز سه برابر، نياز به اسيدهاي آمينه دو برابر، نياز به اسيدهاي چرب پنج برابر مي شود.نياز به كلسيم حتي در روز زايش به چهار برابر مي رسد.
*اكنون برخلاف سابق تأكيد بر اين است كه در لحظه خشك شدن گاوهاي آبستن به جاي 5/3، نمره امتياز بدني آنها 3 باشد.
تا بدينوسيله نمره امتياز بدني در هنگام زايش به دليل دريافت دوباره كنسانتره انرژي و پروتئين به بيش از مقادير خطرناك كمتر نزديك شود.
*در هنگام زايش نيز نمره بدني بين3 تا4 باشد.البته فصل، نوع ماده گاو، نوع مواد غذايي، شرايط محيطي و تجربه فرد امتياز دهنده در اين رابطه اهميت دارند.
*به لحاظ نظري،استفاده از محلول پروپيلن گلايكول، مكملهاي پروپيونات و گليسرول مي تواند براي همه گاوهاي در معرض خطر توصيه شود، ولي عملا ً ملاحظه مي شود كه نتايج هميشه ثمربخش نبوده است.
*خوراندن يك عدد كپسول هاي با رهش كنترل شده موننسين (CRC) در دو تا چهار هفته پيش از زايش توانسته است خطر كتوزيس تحت باليني و جفت ماندگي را به ميزان به ترتيب 40 درصد و25 درصد از طريق كاهش توليد استات و افزايش پروپيونات در شكمبه كاهش دهد.
*امتياز بندي دايم گاوهاي گله در زمانهاي حساس بايد در سرتاسر دوران شيرواري امتياز بدني همه ماده گاوهاي شيري تعيين شود.لحظه زايش،21 تا 40 روزگي و90 تا 110 روزگي پس از زايش و60تا100روزگي پيش از خشك كردن و خود زمان خشك كردن از مقاطع مهمي هستند كه يك كلينسين بايد ارزيابي باليني در مورد دامها انجام دهد.
*آزمون سيماي متابوليك در دوران انتقال سنجش گلوكز، اسيدهاي چرب آزاد، بتا ـ هيدروكسي بوتيرات و آسپارتات آمينوتراسفراز مي تواند تا حد قابل توجهي وضعيت متابوليك را در سطح گله مشخص سازد.
*عادت دادن با جيره غذايي جديد در طي سه هفته آخر آبستني باعث مي شود كه در هنگام زايش دام در يك شرايط بحراني با تغيير جيره غذايي روبرو نشود و ميكروبهاي آن تطابق لازم را پيدا كرده باشند.
*ضمن اينكه انرژي لازم در قالب پروپيونات از طريق افزايش تدريجي كنسانتره براي تأمين انرژي قابل دسترس در كبد در دوره انتقالي)دو هفته آخر آبستني و دو هفته نخست شيرواري(، به مقدار كافي به بدن بايد رسانيده شود.
*همچنين مقدار كافي پروتئين تجزيه ناپذير در شكمبه بايد براي تأمين نيازهاي نگهداري، جنين و رشد غدد شيري در جيره غذايي لحاظ شود.
در فرمولاسیون مکمل ها و کنسانتره های کامل دان سعی شده تا با برازش بهینه و رعایت نسبت صحیح انرژی به پروتئین و استفاده از طیف وسیعی از کربوهیدرات ها و چربی ها، سطح گلوکز خون در حد مناسب نگه داشته شود و از فراخوانی چربی ها و بروز عارضه کبد چرب مزمن جلوگیری گردد.